اسما اکسیر

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

هفته کتابخوانی

26 آبان 1395 توسط اسما اكسير

هدف خلقت:
«اِقرَاء بِاسمِ رَبِّک الَّذی خَلَق». «بخوان»، این اولین گفته خدا با حبیبش است. «بخوان» تا هدف خلقت به دست آید، تا دین خدا استوار شود، تا آفرینش به هدف خود برسد، بخوان که کتاب، برترین معجزه جاوید آفرینش است. روز کتاب و کتابخوانی بر شما پیروان کتاب آسمانی، قرآن مبین مبارک باد

 نظر دهید »

فقط جا برای من روسیاه کم بود

21 آبان 1395 توسط اسما اكسير

 نظر دهید »

بارون هواتو داره

19 آبان 1395 توسط اسما اكسير

 نظر دهید »

دلم کربلا میخواهد

19 آبان 1395 توسط اسما اكسير

 نظر دهید »

دلم کربلا میخواهد

19 آبان 1395 توسط اسما اكسير

 نظر دهید »

یا حسین

19 آبان 1395 توسط اسما اكسير

 نظر دهید »

یا حسین

19 آبان 1395 توسط اسما اكسير

 نظر دهید »

یا حسین ع

19 آبان 1395 توسط اسما اكسير

 نظر دهید »

یا حسین

19 آبان 1395 توسط اسما اكسير

 نظر دهید »

دوست واقعی کدام است

19 آبان 1395 توسط اسما اكسير

 نظر دهید »

امام حسین (ع)

19 آبان 1395 توسط اسما اكسير

 نظر دهید »

گفته بزرگان

19 آبان 1395 توسط اسما اكسير

 نظر دهید »

به گمانم به میان همه زائر ها فقط امضای برات دل من جا مانده

19 آبان 1395 توسط اسما اكسير

 نظر دهید »

متنی زیبا

19 آبان 1395 توسط اسما اكسير

 نظر دهید »

اربعنی ها التماس

19 آبان 1395 توسط اسما اكسير

 نظر دهید »

اربعینی ها التماس دعا

19 آبان 1395 توسط اسما اكسير

 نظر دهید »

داستانی خواندنی

16 آبان 1395 توسط اسما اكسير

انگوری یک گربه سیاه کوچولو بود. یک روز مادر صدایش زد و گفت:«انگوری جان! امروز این ظرف پنیر را برای خاله پیش پیش ببر.

توی راه مواظب سگ ها باش. سگ ها دشمن گربه ها هستند. آن ها را دنبال می کنند و می گیرند و می خورند.»

انگوری گفت: «باشه مامان، مواظبم.»

و پنیر را در سبد کوچکی گذاشت و به راه افتاد. خاله پیش پیش در دهکده دیگری زندگی می کرد.

انگوری رفت و رفت.

او تا آن روز هیچ سگی را ندیده بود. انگوری از کنار مزرعه ای می گذشت که حیوان سبز کوچکی دید. او وسط راه نشسته بود و اطراف را نگاه می کرد.

انگوری با خود گفت: «نکند این سگ باشد؟ ولی با این کوچولویی چطوری می خواهد مرا دنبال کند و بگیرد؟»

انگوری جلو رفت و با صدای بلندی گفت: «سلام آقا سگه! حتماً خیلی دلت می خواهد که مرا دنبال کنی و بگیری.»

آن حیوان سبز، یک قورباغه بود. با صدای بلندی خندید، قورقور کرد و گفت: «چه گربه کوچولوی نادانی هستی! من که سگ نیستم.

قورباغه ام. حالا راهت را بگیر و برو.

ر واقعاً یک سگ دیدی، خیلی مراقب باش.»

انگوری دوباره به راه افتاد. رفت و رفت. این بار یک حیوان سفید کوچولوی پشمالو دید.

انگوری فکر کرد: «چه حیوان قشنگی! حتماً مثل قورباغه بی آزار است!»

بعد گفت: «سلام پشمالو سفیده! تو این دور و بر سگ دیده ای! البته فکر نمی کنم هیچ سگی بتواند مرا بگیرد!»

حیوان سفید پشمالو که یک سگ بود، واق واقی کرد و گفت: «معلومه که این دور و برها یک سگ دیده ام! خودم!»

و به طرف انگوری پرید. انگوری فرار کرد، آن هم چه فراری! سبدش را انداخت و از درختی بالا رفت.

سگ سفید مدتی زیر درخت ماند و واق واق کرد. بعد هم خسته شد و از آنجا رفت.

انگوری باز هم مدتی روی درخت ماند و دید که هیچ خبری از آقا سگه نیست. آرام آرام پایین آمد و گفت: «کی فکر می کرد که آن حیوان سفید پشمالو یک سگ باشد؟!»

بعد سبدش را برداشت و دید که پنیر سرجایش است. آن وقت با احتیاط به طرف خانه خاله پیش پیش به راه افتاد.

 1 نظر

کاش کربلا بودم

16 آبان 1395 توسط اسما اكسير

 نظر دهید »

هوای حرم

16 آبان 1395 توسط اسما اكسير

 نظر دهید »

بی تابم

16 آبان 1395 توسط اسما اكسير

بی تابم…

بی تاب و بی قرار…

حال دلم ابریست…حال چشمانم بارانی…

جا مانده ام… وقتی وداع می کند…

حلالیت می طلبد…

و وقتی.. التماس دعا می گویم…

غبطه می خورم به سعادتش..

به حال این روز هایش…

به زمزمه هایش…

به بغضش برای دیدن حرم، و ضریحی که ندیده، اما قرار است ببیند…

چون سعادت دارد و دعوت شده… چون دعایش اجابت شده…

دیده بودم اشتیاقش را…

وقتی که اربعین سال گذشته با حسرت، رفقایش را بدرقه می کرد…

و از اعماق قلبش التماس دعای زیارت می کرد…

امسال او هم رفت…

رفت و پیوست به خیل عشاق ارباب…

اما من چه؟

باز هم جا مانده ام…

باز هم سعادت نداشتم…

دوستانم رفتند…جا ماندم…با دلی سوخته..

می سوزم و آب میشوم وقتی عشق و اشتیاق وصل به ارباب را در آن جاده طولانی میبینم (البته از فاصله بسیار دور و از قاب تلویزیون..)

وقتی میبینم پایشان تاول زده اما بی قرار وصل اند…

مسیر را نمی بینند، مقصد نهایت آرزوست…

دیدن آن دو گنبد و آن خیابان بینِ دو حرم نهاااایت عشق است..

خدایااااا

توفیق زیارت را روزی ام قرار بده که بی تابم و دل تنگ…

 نظر دهید »

آه کربلا

16 آبان 1395 توسط اسما اكسير

 نظر دهید »

بین الحرمین

16 آبان 1395 توسط اسما اكسير

 نظر دهید »

مرا هوای حسینیه بی امان کرده که چند سال مرا بیشتر جوان کرده نفس که میکشم انگار بوی کرب و بلاست هوای صحن ابالفضل مستمان کرده

15 آبان 1395 توسط اسما اكسير

 نظر دهید »

متنی تامل برانگیز

15 آبان 1395 توسط اسما اكسير

 نظر دهید »

خدایا این دلتنگی های ما را هیچ بارانی آرام نمی کند فکری کن ... اشک ما طعنه میزند به باران رحمتت....

15 آبان 1395 توسط اسما اكسير

 نظر دهید »

یا زهرای سه ساله

15 آبان 1395 توسط اسما اكسير

 نظر دهید »

زیر تازیانه در خرابه های شام ....

15 آبان 1395 توسط اسما اكسير

 نظر دهید »

شهادت حضرت رقیه تسلیت باد

15 آبان 1395 توسط اسما اكسير

 نظر دهید »

شهادت حضرت رقیه تسلیت باد

15 آبان 1395 توسط اسما اكسير

غزل خداحافظی رقیه

یارب امـشـب چـه شـبـی اسـت. در و دیـوار فـرو ریـخـتـه ی ایـن خـرابـه، غـزل کـدامـیـن خـداحـافـظی را می ‏سـرایـنـد؟ زینب (س)، ایـن بانوی نـور و نافله ‏های نیمه شب، دسـتـی بـه آسـمان دارد و دسـتـی بـر سر رقیه ؛ بـخـواب عـزیـز بـرادرم!

بـاز هـم رقیه و گـریـه ‏های شـبـانـه، بـاز هـم بـهـانـه بـابـا و بی ‏قـراری‏ هایـش، و این بـار شامیان چـه خـوب پـاسـخ بی ‏قراریِ رقیه را می ‏دهـنـد؛ سـر بـریـده سـیـد شـهـیـدان جـهان در کـنـار رقیه اسـت.

آن شـب، هـیـچ کـس تـوان جـدا کـردن رقیه را از سـرِ بابا نـداشـت. تـو بـا سـرِ بابا چـه گـفـتـی؟ چـشـم‏ های پـدر، کـدامـیـن سـرود رفـتـن را بـرایـت خـوانـد کـه مـانـنـد فرشته ‏ای سـبـک‏ بال، از گوشه خرابه تـا عرش اعلا پـر کـشـیـدی و غـربـتِ خرابه را بـرای عمه بـه جـای نـهادی…

 نظر دهید »

شهادت حضرت رقیه تسلیت باد

15 آبان 1395 توسط اسما اكسير

تو را چه بنامم
تو را چه بنامم، که ناب تر از شبنم های صبح گاه بر گلبرگ تاریخ نشسته ای. تو را چه بسرایم که آوازه برکت و کرامتت، موج وار، همه دل ها را به تلاطم در آورده است. تو را چه بنامم که بیش از سر بهار در آغوش بابا، طعم زندگی را نچشیدی و مانند او، غریبانه از غربت این غریبستان خاکی بار سفر بستی. پس سلام بر تو، روزی که به عالم خاکی گام نهادی و روزی که به افلاک پر کشیدی.

 نظر دهید »

شهادت حضرت رقیه تسلیت باد

15 آبان 1395 توسط اسما اكسير

گل نازدانه پدر
رقیه …رقیه نجیب ! ای مهتاب شب های الفت حسین ! ای مظلوم ترین فریاد خسته ! گلِ نازدانه پدر و انیس رنج های عمه !

رقیه… رقیه کوچک! ای یادگار تازیانه های نینوا و سیل سیلی کربلا ! دست های کوچکت هنوز بوی نوازش های پدر را می داد، و نگاه های معصوم و چشمان خسته ات، نور امید را به قلب عمه می تاباند.

رقیه… رقیه صبور ! بمان، که بی تو گلشن خزان دیده اهل بیت، دیگر بوی بهار را استشمام نخواهد کرد، تو نوگل بهشتی و فرشته زمینی، پس بمان که کمر خمیده عمه، مصیبتی دیگر را تاب نخواهد آورد.

 نظر دهید »

مهدی جان دلم گرفته

13 آبان 1395 توسط اسما اكسير

 نظر دهید »

کاش......

13 آبان 1395 توسط اسما اكسير

 نظر دهید »

التماس دعا

13 آبان 1395 توسط اسما اكسير

 نظر دهید »

روز سیزده ابان روز سرنوشت ساز

13 آبان 1395 توسط اسما اكسير

 نظر دهید »

دلتنگم

12 آبان 1395 توسط اسما اكسير

دلم گرفته به اندازه ی تمام ابرهای بهاری

 نظر دهید »

دلم گرفته رفیق

10 آبان 1395 توسط اسما اكسير

 نظر دهید »

چقدر زیبا

10 آبان 1395 توسط اسما اكسير

 نظر دهید »

اینم دهدشت شهر ما

09 آبان 1395 توسط اسما اكسير

 نظر دهید »

اربعین نزدیک است

08 آبان 1395 توسط اسما اكسير

 1 نظر

شهدا ها شرمنده ایم

08 آبان 1395 توسط اسما اكسير

 نظر دهید »

شهدا

08 آبان 1395 توسط اسما اكسير

 نظر دهید »

غروب غم انگیز

08 آبان 1395 توسط اسما اكسير

 نظر دهید »

غروب غم انگیز

08 آبان 1395 توسط اسما اكسير

#چرا_غروب_جمعه_دلگیر_است؟
از یکی از بزرگان اهل معنی پرسیدم: علت این که عصرهای جمعه دل انسان می‌گیرد و غمگین می‌شود چیست؟ فرمود:«چون در آن لحظه قلب مقدّس امام عصر (ارواحنافداه) به سبب عرضه‌ی اعمال انسان‌ها، ناراحت و گرفته است، آدم و عالم متأثر می‌شوند. او قلب و مدار وجود است.»

 نظر دهید »

میشه یه صلوات بفرستی

08 آبان 1395 توسط اسما اكسير

 نظر دهید »

سخنان بزرگان

08 آبان 1395 توسط اسما اكسير

توصیه های ایت اله بهجت

خوردن غذای شبهه ناک و نیز غذای کسی که از حرام پرهیز ندارد، هر چند جایز است؛ ولی انسان را مریض و از عبادات محروم می کند و یا سبب سلب توفیق می شود. [همان: 2/246]

 نظر دهید »

حجاب یعنی اعتماد به نفس

08 آبان 1395 توسط اسما اكسير

 نظر دهید »

8 ابان روز شهادت شهید فهمیده

08 آبان 1395 توسط اسما اكسير

روحی بزرگ در کالبدی کوچک

هشتم آبان، یادآور برگ زرّینی از دفتر حماسه و ایثار دفاع مقدس و سالروز تشییع پیکر مطهری است که در تاریخ انقلاب اسلامی، جاودانه خواهد ماند. شهید محمدحسین فهمیده نوجوان سیزده ساله ای است که بزرگان از کارش در شگفت ماندند و آسمان با دیدنش احساس حقارت نمود. کدامین دست پاک چنین روح عظیمی را در کالبد نوجوانی سیزده ساله جاری کرده است؟ و کدامین خاک شقایقی چنین سرخ را در دامن خود پرورانده است؟ «محمّدحسین» رمزوراز عاشقی و شهادت را از مولایش حسین علیه السلام آموخته بود و در کلاس ولایت، فهمیده ترین بود.

 نظر دهید »

شهادت شهید فهمیده

08 آبان 1395 توسط اسما اكسير

g

 نظر دهید »
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

اسما اکسیر

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • دلتنگی
  • ولاتدت موسی کاظم
  • محرم در راه است
  • هوای حسین
  • هوای حرم
  • یا زهرا
  • یا زهرا
  • هوای حسین
  • ماه محرم
  • اه محرم
  • اه محرم
  • ماه حرام
  • محرم
  • ماه محرم
  • زندگی شاد
  • متنی زیبا و قابل تحمل
  • متنی زیبا
  • متنی زیبا و قابل تحمل
  • عکسی زیبا
  • بدون شرح
  • عکس
  • شهدا شرمنده ایم
  • چادر من تاج بندگیی
  • شهید چمران
  • مراسم عزاداری
  • پخش نذری
  • متنی تکان دهنده
  • خدای من
  • زندگی چیست
  • زندگی زیباست
  • زندگی زیباست
  • زندگی کوتاه است
  • محبت
  • عشق یعنی برادر
  • خدای من
  • یا حسین
  • فواید گریه
  • یا حسین
  • سخنرانی
  • دنیا
  • جملات ناب
  • جملات ناب
  • جملات ناب
  • جملات ناب
  • جملات ناب
  • بدون شرح
  • مطلب ناب
  • سخنان ناب
  • سخنان معصوم
  • سخنان معصوم
  • سخنان ناب
  • سخنان ناب
  • سخنان معصوم
  • سخن معصوم
  • سخن معصوم
  • قضاوت نکنیم
  • عکسسی زیبا
  • اربابم حسین
  • خداوند می بیند
  • عارفانه ها
  • دانستنی ها
  • درمان اضطراب
  • درمان اضطراب
  • سن اضطراب
  • لبخند زدن
  • زندگی چیست
  • جمکران
  • دلم تگه
  • ارامش
  • دانستنی ها
  • مهم
  • خیلی مهم
  • حدیث
  • حدیث
  • فصل پاییز
  • شهادت
  • مناسبتی
  • سخن از بزرگان
  • رهبری
  • امام زمان
  • رهبر
  • دلم جمکگران میخواهد
  • مناسبتی
  • دانستنی
  • این جمعه هم سر اومد
  • تسلیت
  • کتاب
  • زندگی سبک عاشورایی
  • زندگی به سبک زن عاشورایی
  • ÷نج شنبه
  • شهادت
  • پیامبر
  • امام حسن (ع)

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس