اسما اکسیر

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

داستانی خواندنی

16 آبان 1395 توسط اسما اكسير

انگوری یک گربه سیاه کوچولو بود. یک روز مادر صدایش زد و گفت:«انگوری جان! امروز این ظرف پنیر را برای خاله پیش پیش ببر.

توی راه مواظب سگ ها باش. سگ ها دشمن گربه ها هستند. آن ها را دنبال می کنند و می گیرند و می خورند.»

انگوری گفت: «باشه مامان، مواظبم.»

و پنیر را در سبد کوچکی گذاشت و به راه افتاد. خاله پیش پیش در دهکده دیگری زندگی می کرد.

انگوری رفت و رفت.

او تا آن روز هیچ سگی را ندیده بود. انگوری از کنار مزرعه ای می گذشت که حیوان سبز کوچکی دید. او وسط راه نشسته بود و اطراف را نگاه می کرد.

انگوری با خود گفت: «نکند این سگ باشد؟ ولی با این کوچولویی چطوری می خواهد مرا دنبال کند و بگیرد؟»

انگوری جلو رفت و با صدای بلندی گفت: «سلام آقا سگه! حتماً خیلی دلت می خواهد که مرا دنبال کنی و بگیری.»

آن حیوان سبز، یک قورباغه بود. با صدای بلندی خندید، قورقور کرد و گفت: «چه گربه کوچولوی نادانی هستی! من که سگ نیستم.

قورباغه ام. حالا راهت را بگیر و برو.

ر واقعاً یک سگ دیدی، خیلی مراقب باش.»

انگوری دوباره به راه افتاد. رفت و رفت. این بار یک حیوان سفید کوچولوی پشمالو دید.

انگوری فکر کرد: «چه حیوان قشنگی! حتماً مثل قورباغه بی آزار است!»

بعد گفت: «سلام پشمالو سفیده! تو این دور و بر سگ دیده ای! البته فکر نمی کنم هیچ سگی بتواند مرا بگیرد!»

حیوان سفید پشمالو که یک سگ بود، واق واقی کرد و گفت: «معلومه که این دور و برها یک سگ دیده ام! خودم!»

و به طرف انگوری پرید. انگوری فرار کرد، آن هم چه فراری! سبدش را انداخت و از درختی بالا رفت.

سگ سفید مدتی زیر درخت ماند و واق واق کرد. بعد هم خسته شد و از آنجا رفت.

انگوری باز هم مدتی روی درخت ماند و دید که هیچ خبری از آقا سگه نیست. آرام آرام پایین آمد و گفت: «کی فکر می کرد که آن حیوان سفید پشمالو یک سگ باشد؟!»

بعد سبدش را برداشت و دید که پنیر سرجایش است. آن وقت با احتیاط به طرف خانه خاله پیش پیش به راه افتاد.

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 1 نظر

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)

موضوعات: مناسبتی لینک ثابت

نظر از: مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر [عضو] 
  • مرکز تخصصی نرجس خاتون (س)شاهين شهر
5 stars

????????????????????

خواهرم:زینب گونه حجابت راکه کوبنده ترازخون من است حفظ کن.شهید محمد علی فرزانه

1395/08/16 @ 15:35


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

اسما اکسیر

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • دلتنگی
  • ولاتدت موسی کاظم
  • محرم در راه است
  • هوای حسین
  • هوای حرم
  • یا زهرا
  • یا زهرا
  • هوای حسین
  • ماه محرم
  • اه محرم
  • اه محرم
  • ماه حرام
  • محرم
  • ماه محرم
  • زندگی شاد
  • متنی زیبا و قابل تحمل
  • متنی زیبا
  • متنی زیبا و قابل تحمل
  • عکسی زیبا
  • بدون شرح
  • عکس
  • شهدا شرمنده ایم
  • چادر من تاج بندگیی
  • شهید چمران
  • مراسم عزاداری
  • پخش نذری
  • متنی تکان دهنده
  • خدای من
  • زندگی چیست
  • زندگی زیباست
  • زندگی زیباست
  • زندگی کوتاه است
  • محبت
  • عشق یعنی برادر
  • خدای من
  • یا حسین
  • فواید گریه
  • یا حسین
  • سخنرانی
  • دنیا
  • جملات ناب
  • جملات ناب
  • جملات ناب
  • جملات ناب
  • جملات ناب
  • بدون شرح
  • مطلب ناب
  • سخنان ناب
  • سخنان معصوم
  • سخنان معصوم
  • سخنان ناب
  • سخنان ناب
  • سخنان معصوم
  • سخن معصوم
  • سخن معصوم
  • قضاوت نکنیم
  • عکسسی زیبا
  • اربابم حسین
  • خداوند می بیند
  • عارفانه ها
  • دانستنی ها
  • درمان اضطراب
  • درمان اضطراب
  • سن اضطراب
  • لبخند زدن
  • زندگی چیست
  • جمکران
  • دلم تگه
  • ارامش
  • دانستنی ها
  • مهم
  • خیلی مهم
  • حدیث
  • حدیث
  • فصل پاییز
  • شهادت
  • مناسبتی
  • سخن از بزرگان
  • رهبری
  • امام زمان
  • رهبر
  • دلم جمکگران میخواهد
  • مناسبتی
  • دانستنی
  • این جمعه هم سر اومد
  • تسلیت
  • کتاب
  • زندگی سبک عاشورایی
  • زندگی به سبک زن عاشورایی
  • ÷نج شنبه
  • شهادت
  • پیامبر
  • امام حسن (ع)

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس