مثبت اندیشی
مثبتنگر باش! (داستانی زیبا در مورد یک جوان مثبتنگر)
ترجمه : صلاح الدین مصلح
در دههٔ سی میلادی، دانشجوی جدیدی در یکی از دانشگاههای مصر وارد دانشکدهٔ کشاورزی شد. هنگامی که وقت نماز فرا رسید بدنبال جایی گشت تا در آن نماز بخواند. به او گفتند که در دانشکده جایی برای نماز خواندن وجود ندارد؛ اما اتاق کوچکی در زیرزمین هست که میتوانی در آن نماز بخوانی!
دانشجو به اتاق موجود در زیرزمین رفت، در حالی که در مورد افراد داخل دانشکده تعجب کرده بود که چرا به نماز هیچگونه اهمیتی نمیدهند؟!
آیا واقعا نماز میخوانند یا نه؟!
خلاصه اینکه وارد اتاق شد و حصیری قدیمی در آن یافت. اتاق نامرتب و کثیف بود. در آنجا کارگری را دید که مشغول نماز خواندن است، از او پرسید:
شما اینجا نماز میخوانید؟!
کارگر پاسخ داد: ای بابا! هیچیک از آدمهای بالا اهل نماز نیستند و غیر از این اتاق جای دیگری برای نماز خواندن وجود ندارد.
آن دانشجو معترضانه گفت: اما من اصلا در زیرزمین نماز نمیخوانم! از زیرزمین خارج شده و به دنبال جایی شناخته شده و مشخص در دانشکده گردید.
او کار بسیار عجیبی انجام داد!
ایستاد و با صدای بلند شروع به اذان گفتن کرد!! همه جا خوردند و دانشجویان شروع به مسخره کردن وی کرده و او را به همدیگر نشان داده و دیوانهاش خواندند.
اما او هیچ توجهی به آنها نکرد. کمی نشست و سپس برخاست و اقامهٔ نماز را به جا آورده و شروع به خواندن نماز کرد، انگار هیچ کسی را در اطراف خود نمیدید. او به تنهایی نماز میخواند… یک روز… دو روز… به همین منوال ادامه داد… بقیه به او میخندیدند؛ اما با گذشت روزها این خندهها و مسخرهها برایش عادی شدند…
ناگهان تغییر عجیبی رخ داد… کارگری که در زیرزمین نماز میخواند، از زیرزمین بیرون آمده و شروع به نماز خواندن با او کرد… سپس به چهار نفر رسیدند و بعد از گذشت یک هفته یکی ازاساتید هم به آنها ملحق شد!
این موضوع در کل دانشکده پیچید و همه در مورد آن حرف میزدند. رئیس دانشکده این دانشجو را خواسته و به او گفت: چیزی که اتفاق میافتد اصلا قابل قبول نیست، یعنی شما دارید وسط دانشکده نماز میخونید؟!، ما برای شما اتاق منظم و مرتبی به عنوان مسجد میسازیم تا هر کس وقت نماز بتواند در آن نماز بخواند.
و بدین ترتیب اولین مسجد در دانشکدهٔ کشاورزی ساخته شد. قضیه به اینجا ختم نشد، دانشجویان دیگر دانشکدهها هم غیرتمند شده و گفتند: چرا دانشجویان دانشکدهٔ کشاورزی مسجد داشته باشند و ما نداشته باشیم؟! بدین ترتیب در هر دانشکدهای یک مسجد ساخته شد.
این دانشجو در یکی از موقعیتهای زندگی خود با مثبتنگری رفتار نمود، بنابراین نتیجهٔ آن بسیار بزرگتر از چیزی بود که تصورش میرفت… و همچنان این شخص چه در قید حیات باشد، چه نباشد، برای هر مسجدی که در دانشگاهها ساخته میشود و یاد الله در آن میشود اجر و پاداش آن به وی نیز میرسد. وی چیزی را به زندگی اضافه نمود.
در اینجا سؤالی مطرح میگردد:
واقعا ما چه چیزی به زندگی اضافه کردهایم و چه دستاوردی برای دیگران داشتهایم؟!
سعی کنیم در هر جایی که هستیم تأثیر گذار باشیم، و بکوشیم تا اشتباهات اطرافمان را اصلاح کنیم… از پیمودن راه حق خجالت نکشیم و از الله ـ سبحانه و تعالی ـ توفیق بخواهیم.
پندها:
- برای خودت و دیگری پرچمی را بر افروز و اجر و پاداش آن را به دست بیاور زیرا «هر کس سنت حسنهای را پایهگذاری کند، برای اوست اجر آن، و اجر هر کسی که بدان عمل نماید» [حدیث نبوی به روایت ابن ماجه و دیگران]
- خیر و نیکی در مردم فراوان است؛ اما آنها به کسی نیاز دارند که از خواب غفلت بیدارشان کند. پس در انجام خیر درنگ نکن و فرصت را از دست مده.
- به منفیگرایان و مسخرهکنندهگان هیچ توجهی نکن؛ به راهت ادامه بده و آنچه که پیامبران در هنگام دعوت اقوامشان بسوی خیر، به آن دچار شدند را به یاد آور.
منبع : سایت “مجموعة ورقات”