امام زمانم
08 آذر 1395 توسط اسما اكسير
یا ایها العزیز!
دانشجوها وقتی عشق را برایم شرح می دهند این طور می گویند:
“انقدر دوستش دارم که وقتی نامش می اید نفسم تنگ می شود ،ضربان قلبم اوج می گیرد ،دست و دلم می لرزد،صورتم داغ می شود و دستانم سرد،لکنت می گیرم …
یادش گرمای زندگیم است ،به یاد او زنده ام ،قلبم برای او می تپد…”
گمانم عاشقت شدم آقا!