بدون شر ح
06 آبان 1395 توسط اسما اكسير
چه انتظارعجیبی! توبین منتظران هم عزیز من چه غریبی!
عجیب تر که چه آسان نبودنت شده عادت*
چه کودکانه سپردیم دل به بازی قسمت
چه بی خیال نشستیم چه کوششی چه وفایی؟
فقط نشسته وگفتیم خداکند که بیایی.
شاگرد:
استاد، چکار کنم که خواب امام زمان رو ببینم؟
پیر مغان :
شب یک غذای شور بخور. آب نخور و بخواب. شاگرد دستور پیر رو اجرا کرد و برگشت.
شاگرد:
استاد دائم خواب آب میدیدم! خواب دیدم بر لب چاهی دارم آب مینوشم. کنار لوله آبی در حال خوردن آب هستم! در ساحل رودخانهای مشغول…. گفت اینا رو خواب دیدم!
پیر مغان فرمود:
تشنه آب بودی خواب آب دیدی؛ تشنه امام زمان بشو تا خواب امام زمان ببینی