پخش نذری در مدرسه حضرت زینب 0س) دهدشت
17 مهر 1395 توسط اسما اكسير
شهید_چمران ای حسین(ع) … درکربلا ، تو یکایک شهدا را در آغوش می کشیدی، می بوسیدی، وداع می کردی . آیا
ممکن است هنگامی که من نیز به خاک و خون خود می غلتم; تو دست مهربان خود را بر قلب سوزان من بگذاری ؛ و
عطش عشق مرا به تو و به خدای تو سیراب کنی؟ از این دنیای دون می گریزم . از اختلافات، خودنمایی ها، غرورها،
خودخواهی ها، سفسطه ها، مغلطه ها، دروغ ها و تهمت ها خسته شده ام . احساس می کنم که این جهان، جای من
نیست . آنچه دیگران را خوشحال می کند ; مرا سودی نمی رساند … شهید مصطفی_چمران
چـادرِ مـن نـه بـرای نشـان دادن فقـر در سریـال هـای کشـورم است … نـه
لبـاس متهمـان ِ دادگـاه و زنـدان هـا … چـادر مـن تـاج بنـدگـی مـن است
… سنـد زهـرایی بـودنـم را امضــا میکنـد …!